از مشاهدات روزمره تا نظریه پردازی در روانشناسی شخصیت
آیا دوستی دارید که به خوبی او را میشناسید و رفتارهایش را در هر موقعیت میتوانید پیش بینی کنید؟
در این صورت، به تبع این تجربه با الگوها و ثبات منحصر به فرد دوست خودتان و افکارش آشنا هستید. نه تنها می دانید که چه چیز وی را عصبی میکند بلکه می دانید که چه چیز موجب تفاوت وی از بقیه دوستانتان میشود. بهطور خلاصه، شما در مورد چیزی صاحبنظر شدهاید که ما آنرا شخصیت دوست شما مینامیم.
کاری که به وسیله همه ما در زندگی روزمره انجام میگیرد، با آنچه روانشناسان شخصیت انجام میدهند از بنیاد متفاوت نیست.
وظیفهای که هر یک از این دو گروه به عهده دارند تدوین الگویی برای عملکرد انسان، روشی برای متفاوت کردن افراد از یکدیگر و ایجاد مجموعهای از قوانین برای پیش بینی رفتار آنهاست.
این الگو و قوانین ناشی از آن، اساس نظریههای روانشناسان شخصیت را تشکیل میدهد، درست همانطور که اساس نظریههای ما در زندگی روزمره را نیز شامل میشود.
تنها تفاوت این است که روانشناسان شخصیت، الگوهای شفافتر ایجاد کرده، اصطلاحات را واضحتر تعریف میکنند و بهطور سازمانیافتهای به این پژوهشها میپردازند تا صحت پیشبینیهای خود را ارزیابی نمایند.
این مقاله درباره مفهوم نظریه شخصیت، محتوا و کیفیت ارزشیابی آن است.
اگرچه در زندگی روزمره ممکن است نظریهٔ مشخصی را نپذیریم و رویدادها را تحریف کنیم تا با باورهای ما سازگار شود، همانند روانشناسان شخصیت باید مفاهیم مورد استفاده و یافتههایمان از وضوح کافی برخوردار باشد.
سؤالهای که ممکن است برایتان اتفاق افتاده باشد:
1- گفته شده است که همه انسانها روانشناسان شخصیت هستند و هر یک از آنها نظریهای درباره شخصیت دارند. اگر این حرف درست باشد چگونه نظریههای علمی روانشناسان شخصیت، از نظریههای مردم عادی و عملکرد روزانه آنها متفاوت است؟
2- آیا در عملکرد انسان، حوزههای خاصی وجود دارد که باید نظریههای شخصیت به آنها پوشش دهند؟ به عبارت دیگر، چه سوالاتی درباره عملکرد انسان برای ما معماست که علاقهمندیم نظریههای شخصیت به آنها پاسخ دهند؟
3- آیا موضوعات مشخصی وجود دارد که موجب تفاوت نظریههای شخصیت از یکدیگر میشود؟(مثلاً درباره ماهیت اصلی انسان، اهمیت وراثت و محیط و نیز اهمیت ناهشیار)
چرا شخصیت مطالعه میشود؟
چرا دانشجویان درس شخصیت را انتخاب میکنند؟
چرا بعضی تصمیم میگیرند که روانشناس شخصیت شوند؟
برداشت ما این است که این افراد در جستجوی پاسخی برای این سؤالات هستند که «چرا مردم این چنین هستند؟
یا چرا من اینگونه ام؟»
همه ما تحت تأثیر دیگران قرار داریم و بهطور مکرر سؤال میکنیم که:
چرا افراد تا این حد با یکدیگر تفاوت دارند و چرا به شکل فعلی خود عمل میکنند؟
چرا عدهای با احساسات خود مقابله میکنند در حالی که بعضی دیگر این گونه رفتار نمیکنند؟
چرا بعضی میتوانند در بعضی از زمینهها خوب عمل کنند در حالی که بعضی در شرایط مساوی از پس آن امور بر نمیآیند؟
در درس روانشناسی شخصیت تلاش بر این است که به این سؤالها پاسخ داده شود.
روانشناسی شخصیت، رشتهای از روانشناسی است که به تمامیت افراد و به فردیت آنها به عنوان یک موجود پیچیده توجه دارد.
شما به عنوان خواننده این مقاله اگر با مقالات بخش شخصیت سایت فرهنگ الکترونیک همراه باشید با روشهایی آشنا خواهید شد که روانشناسان شخصیت برای مطالعه موضوعات مورد نظر به کار میگیرند، یعنی روشهایی که برای مطالعه تفاوتهای افراد و دلایل این تفاوتها برگزیده اند.
سؤالهایی که برای روانشناسان شخصیت مطرح میشود با سؤالهایی که برای دانشجویان در زمینه تفاوتهای رفتاری افراد مطرح میشود تفاوت چندانی ندارد. با این وجود معمولاً این سوالها برای محققان بهصورت متفاوتی مطرح میشود به این معنی که میتوان آنها را بهطور منظم مورد مطالعه قرار داد.
روشهایی که به وسیله روانشناسان شخصیت به کار گرفته میشود نیز بسیار منظمتر و در مقایسه با مشاهدات روزمره ما از خطا و سوگیری کمتری برخوردار است.
در مطالعه علمی شخصیت به این سؤال برمیگردیم که چرا اینگونه رفتار میکنیم؟
در پاسخگویی به این سؤال موفق نخواهیم بود مگر این که از پیچیدگی رفتار انسان آگاه باشیم.
افراد در بسیاری از جهات شبیه یکدیگرند و در بسیاری از موارد نیز از یکدیگر متفاوتاند. روانشناسان افرادی هستند که تلاش میکنند تا از میان این پیچیدگیها، که گاهی بینظم هم به نظر میرسد، روابط منظم و معنیداری پیدا کنند. نویسندگان مقالات و کتابهای روانشناسی شخصیت به دنبال پاسخگویی به این سؤال هستند که چرا بعضی از دانشجویان به سراغ درس روانشناسی میروند و چرا بعضی از ما میخواهیم در آینده یک روانشناس شخصیت شویم.
تعریف شخصیت:
روانشناسی شخصیت به آنچه معمولاً درباره انسان صادق است، یعنی ماهیت انسان و نیز به تفاوتهای فردی علاقهمند است.
اگرچه این روانشناسان شباهتهای موجود بین افراد را قبول دارند توجه آنها بیشتر به تفاوتهای افراد از یکدیگر معطوف است.
چرا عدهای موفق و بعضی ناموفقاند؟
چرا برداشتهای افراد از امور متفاوت است؟
چرا تنها عدهای از فشار روانی رنج میبرند و بقیه در این مورد مشکلی ندارند؟
نظریهپردازان شخصیت به کلیت انسان نیز میپردازند و تلاش میکنند تا روابط پیچیده میان جنبههای مختلف کنش انسان و روابط پیچیدهای آنها با یکدیگر را بررسی کنند.
برای مثال، تحقیق در شخصیت به معنی مطالعه ادراک نیست، بلکه مطالعه چگونگی تفاوت افراد در ادراک و ارتباط این تفاوتها با کنش کلی انسان است.
تحقیق در روانشناسی شخصیت نه تنها بر فرایندهای روانشناختی بلکه بر ارتباط این فرآیندها با یکدیگر نیز متمرکز است.
نحوه عمل این فرایندها با همدیگر و تشکیل یک کل یکپارچه اغلب فراتر از شناخته هر یک از آنها بهطور جداگانه است.
انسان بهصورت یک کل سازمانیافته عمل میکند و در پرتو چنین کلیت و سازمانی است که باید شناخته شود (مگنوسون. ۱۹۹۹)
با در نظر گرفتن تاکید در تفاوتهای فردی و تمامیت انسان، شخصیت را چگونه تعریف میکنیم؟
برای عامه مردم، اینکار احتمالاً با قضاوتی ارزشی توأم است، یعنی اگر کسی را دوست دارید به دلیل شخصیت خوب یا عالی اوست. ولی برای اندیشمندان و دانشجویان روانشناسی، اصطلاح شخصیت برای مشخص کردن یک زمینهٔ مطالعاتی به کار میرود. هر تعریف از شخصیت، بازتاب موضوعاتی است که قرار است مطالعه شود و بیانگر روشهایی است که مدام در مطالعه این موضوعات به کار میرود.
اکنون تعریف زیر به عنوان تعریف عملی شخصیت پیشنهاد میشود:
شخصیت بیانگر آندسته از ویژگیهای فرد یا افراد است که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی و رفتاری آنهاست.
این تعریف، تعریف گستردهای از شخصیت است و موجب میشود که به جنبههای مختلف یک فرد توجه کنیم.
در عین حال، این تعریف معرف توجه به الگوهای پایدار رفتار و کیفیت درونی فرد است تا بررسی محیطی که این الگوها را تحت نظم آورده است.
نظام مورد بررسی ما شامل تفکر، عواطف و رفتارهای بیرونی (قابل مشاهده) است. به ویژه ارتباط این سه جنبه با یکدیگر در ساختن شخصیتی بی مانند و منحصر به فرد در روانشناسی شخصیت بسیار با اهمیت است.
اگرچه در این جا به یک تعریف از شخصیت اکتفا کردیم ولی تعریفهای دیگری از شخصیت نیز امکان پذیر است.
این تعریفها صحیح یا غلط نیستند بلکه در میزان هدایت انسان به شناخت جنبههای مختلف شخصیت با یکدیگر تفاوت دارند.
هر تعریفی از شخصیت در میزان پیشبرد روانشناسی شخصیت به عنوان یک علم مفید یا غیر مفید تشخیص داده میشود.
بهطور خلاصه، بررسی علمی شخصیت، متضمن تلاش منظم در کشف و تبیین این الگوهای فکری، عاطفی و رفتاری افراد زندگی روزمره است. روانشناسان به منظور کمک به مطالعه و تبیین این الگوها به نظریهپردازی روی میآورند.
در مقالات بعدی به ماهیت این نظریهها پرداخته میشود.
این پست چقدر مفید بود؟
روی ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا: 0
تاکنون رأی ندارید! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهد.